ورود به عرصه های نمایندگی بزرگی و ایثار می خواهد که متأسفانه در این دوره یا اصلا وجود ندارد یا کم رنگ شده است. مصداق این شعر که «به نام دین سر دین را شکستند»، امروز رنگ و بوی خدایی دیگر وجود شعاری پیدا کرده و اغلب برای جلب مخاطب به حربه هایی دست می یازند که اصولا شأنی بر آن قائل نیستیم، مثل راه اندازی کارناوال های انسانی و خودرویی و شعارهای بی محتوا، که مایه تأسف می باشد.
ملتی که سالها طعم تظلم بی فرهنگی را بر خود دیده است و برای فرار از این بی هویتی روی به انقلاب آورده، تا شأن اسلامی را بر جامعه حاکم نمایند، انگار پس از سالها جانبازی و شهادت طلبی تمام آن اهداف و شعارها به فراموشی سپرده شده و اینک برای بدست آوردن پستی که به فرموده شهید بهشتی: «ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت»، جایگاهی برای خودنمایی و پرکردن کیسه های شخصی و فامیلی شده است.
واقعأ چه اتفاقی افتاده، کشوری که در جهان قدمتی به اندازه تاریخ انسانی دارد و در همه اعصار و آموزه های بزرگان، دروغ و تزویرکردن جزء منفورترین رفتارهای انسانی بوده، متأسفانه امروز به راحتی در تریبون ها و محافل به وفور از آن استفاده می شود و شخص متکلم جزء نیکان محسوب می شود.
وای بر ما که چنین بی محابا به دروغ و ریا روی می آوریم و فراموش کردیم که «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنیم»
- ۹۴/۱۲/۰۵