مسافر

به کجا چنین شتابان!

مسافر

به کجا چنین شتابان!

وقتی همه مسافریم، حرص و طمع چرا!، دروغ و نیرنگ چرا!، بیایید با درستی دنیایی زیبا بسازیم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۸ اسفند ۹۴، ۱۸:۵۰ - ....Tania ....
    لایک....
نویسندگان
  • ۱
  • ۰

یادش بخیر


روزی حضرت موسی(ع) در بیابانی در حال گذر بود به چوپانی برخورد که خدا را به اندازه ی فهم خودش ستایش می کند:

دید موسی یک شبانی را به راه
کو همی گفت ای خدا و ای اله

ای خدای من فدایت جان من
جمله فرزندان و خان ومان من

تو کجایی تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم زنم شانه سرت

تو کجایی تا که خدمتها کنم
جامه ات را دوزم و بخیه زنم

دستکت بوسم بمالم پایکت
وقت خواب آید بروبم جایکت!

حضرت موسی(ع) از آن مرد میپرسد ای مرد با که اینگونه سخن میگویی؟! وچوپان در پاسخ:

گفت با آنکس که مارا آفرید
این زمین و چرخ از او آمد پدید

گفت موسی:های خیره سر شدی
خود مسلمان ناشده کافر شدی

این چه ژاژست این چه کفراست و فشار
پنبه ای اندر دهان خود فشار

گند کفر تو جهان را گنده کرد
کفر تو دیبای دین را ژنده کرد

گرنبندی زین سخن تو حلق را
آتشی آید بسوزد خلق را

چوپان چون این حرفها را از حضرت موسی(ع)شنید.ناراحت از کار خود:

گفت ای موسی دهانم دوختی
وزپشیمانی تو جانم سوختی

جامه را بدرید و آهی کرد وتفت
سرنهاد اندر بیابان و برفت.

موسی پس از آن برای مناجات به کوه طور رفت.از خدای بزرگ به او ندا آمد که ای موسی این چه کاری بود که کردی هر چه زودتر برو چوپان را بیاب و از او معذرت بخواه!

وحی آمد سوی موسی از خدا
بنده مارا ز ما کردی جدا

تو برای وصل کردن آمدی
نی برای فصل کردن آمدی

من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم

ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را

چونکه موسی این عتاب از حق شنید

در بیابان در پی چوپان دوید
عاقبت دریافت او را و بدید

گفت مژده ده که دستوری رسید
هیچ آدابی و ترتیبی مجو
هرچه میخواهد دل تنگت بگو

  • ۹۴/۱۲/۰۶
  • ع ع شمس

نظرات (۲)

کتاب سال چندم بود؟؟؟
پاسخ:
سلام، از حضرتون متشکرم.
زمان ما تو کتاب فارسی پنجم ابتدایی بوده ولی الان (مطمئن نیستم) فکر می کنم تو کتاب ادبیات سوم دبیرستان باشه.
  • مهنا احمدی
  • خیلی قشنگ بود:))
    پاسخ:
    ممنون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی